کد مطلب:223181 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:222

رخدادهای اهواز

رخدادهای اهواز

شیخ صدوق به سند خود از أبو الحسن صانع و او از عموی خود نقل می كند كه: من با حضرت رضاعلیه السلام تا خراسان همراه بودم و با ایشان مشورت كردم درباره قتل رجاء بن أبی ضحاك كه آن جناب را به خراسان آورد، پس آن جناب مرا از این فكر نهی كرد و فرمود: آیا می خواهی نفس مؤمنی را به عوض كافری به قتل رسانی؟ چون آن جناب به اهواز رسید فرمود: نیشكری از برای من جستجو كنید. بعضی از اهل اهواز كه آنها را عقلی نبود گفتند: این مرد اعرابی است و نمی داند كه در فصل تابستان نیشكر یافت نمی شود، پس به آن جناب عرض كردند: ای سیّد ما نیشكر در این وقت نیست بلكه در فصل زمستان پیدا می شود. آن جناب فرمود: جستجو كنید كه بزودی آن را بیابید. اسحق بن إبراهیم گفت: به خدا قسم كه طلب نمی كند سیّد من مگر موجود را پس از آن به جمیع نواحی و اطراف فرستادند تا این كه زراعتكاران اسحق آمدند و گفتند: نزد ما پیدا می شود و ما ذخیره كرده ایم آن را از برای بذر كه بعد از این زراعت كنیم. پس این یكی از دلیلهای آن بزرگوار شد و علامت امامت او گردید. چون آن بزرگوار به مكانی رسید كه آن را قنتریه می گفتند (یا نزد مأمون رسید) در حالت سجود از او شنیدم كه می فرمود: حمد مخصوص تو است اگر تو را اطاعت كنم، و مرا حجّتی نیست اگر تو را معصیت كنم، و عملی از برای من و از برای غیر من نیست در احسان تو، و مرا عذری نیست اگر بدی كنم، و آنچه خوبی به منت رسد از جانب توست ای كریم! بیامرز هر مرد مؤمن و زن مؤمنه ای را كه در مشرق و مغرب زمین هستند. راوی گوید چندبار پشت سر آن بزرگوار نماز خواندیم و آن بزرگوار در نمازهای واجب غیر از حمد و سوره «انّا انزلناه» در ركعت أوّل و حمد و سوره «قل هو اللّه» در ركعت دوم، سوره دیگری نخواند.

( عیون اخبار الرضاعلیه السلام ، 5/2 - 454. )

مسند الإمام الرضاعلیه السلام ، این روایت را با تغییرات مختصری نقل می كند، و در بخش ماجرای قتل رجاء بن أبی ضحاك با صراحت اشاره می كند كه این ماجرا در شهر اهواز روی داده است.

( اخبار و آثار إمام رضاعلیه السلام ، ص 82. )

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الصائِغ عَنْ عَمِّهِ قالَ: خَرَجْتُ مَعَ الرِّضاعلیه السلام اِلی خُراسان اؤامره فی قَتْلِ رَجاء بْنِ أَبِی الضَّحاك، الَّذِی حمله إلی خراسان فنهانی عن ذلك وقال: اَترید أنْ تَقْتل نَفْساً مؤمنةً بنفسٍ كافرةٍ؟ قالَ: فَلَمَّا صارَ اِلی الأهواز قالَ لأهْلِ الأهواز: اُطْلُبُوا إلی قصب سكّر....

( مسند الإمام الرضاعلیه السلام ، 5/1علیه السلام 1. )

حادثه دیگری كه در اهواز روی داد بیماری امام علیه السلام در این شهر بود ولی قبل از بازگو كردن ماجرای بیماری امام علیه السلام لازم است اطلاعاتی درباره وضعیت آب و هوای بیماری زای اهواز به نقل از یاقوت حموی و صفی الدین بغدادی از معجم البلدان و مراصد الاطلاع بیان كنیم:

هوای اهواز قتال غربا است و در وقتی كه در هیچ شهری ناخوشی و تب وجود ندارد در این شهر موجود است و در هر شهری كه شخص مبتلا به تب شد بعد از تنقیه و رفع مرض آن مرض دیگر عود نمی كند، مگر باز اخلاط فاسده ردیّه در بدن او جمع شود. ولی در اهواز این طور نیست، ناخوشی بدون حدوث اسباب مسطوره عود می نماید زیرا سبب كثرت اكل و امتلا و غیره نیست بلكه این ناخوشی از آب و هوای این بلد است.

( مرآت البلدان، 133/1. )

درباره بیماری إمام رضاعلیه السلام أبو هاشم جعفری گوید: من در «آبیدج» بودم. هنگامی كه شنیدم حضرت رضاعلیه السلام وارد اهواز شده اند خود را به این شهر رسانده و به مجلس آن جناب رفتم و خود را به آن حضرت معرفی كردم و این نخستین ملاقاتی بود كه با ایشان انجام دادم. أبو هاشم جعفری در ادامه روایت خود می افزاید: إمام رضاعلیه السلام در این هنگام مریض بود و هوا نیز بسیار گرم و فصل تابستان. حضرت فرمود: برای من طبیبی بیاورید، من طبیبی را به بالین آن جناب بردم، حضرت نام گیاهی را برای طبیب برد و خواص آن را بیان داشت، طبیب گفت: من در روی زمین چنین گیاهی را نمی شناسم و كسی غیر از شما نام این گیاه را نمی داند، شما از كجا این گیاه را می شناسید، و این گیاه در این زمان و در این مكان پیدا نمی شود.

از دو حادثه نیشكر و بیماری امام علیه السلام در اهواز، روشن می شود كه عزیمت حضرت به خراسان در فصل تابستان و هوای گرم بوده است. این موضوع در تعیین مسیر راه و منزلگاههایی كه حضرت از آن عبور كرده اند حائز اهمیت است، زیرا به طوری كه بازگو خواهیم كرد، در گذشته كاروانهایی كه از یك شهر به شهر دیگری می رفتند از دو راه زمستانی و تابستانی حركت می كردند این دو مسیر مختلف در مناطقی كه زمینهای ناهموار و كوهستانی داشت متداول بوده است.

حادثه دیگری نیز هنگام خارج شدن حضرت رضاعلیه السلام از اهواز نزدیك پل اربق روی داده كه از مضمون آن درمی یابیم عدّه ای بعد از شهادت إمام موسی كاظم علیه السلام گمان بردند كه حضرت همچنان در قید حیات است و بر آن جناب توقف كردند.

( فرق الشیعة، ص 8صلی الله علیه واله و 0علیه السلام ؛ رجال النجاشی، ص 1صلی الله علیه واله ، 230، 231، 258؛ علل الشرایع، 235/1؛ اختیار معرفة الرجال، ص 0صلی الله علیه واله ، 459، علیه السلام صلی الله علیه واله 4، 8صلی الله علیه واله 4، 493. )

شیخ صدوق در عیون اخبار الرضاعلیه السلام به سند خود از جعفر بن محمّد نوفلی روایت می كند كه: در پل اربق (اربك) نزد حضرت رضاعلیه السلام آمدم و بر او سلام كرده عرض كردم فدای وجودت شوم جمعی گمان می كنند پدر بزرگوارت زنده است، فرمود: دروغ گفتند خدا ایشان را لعنت كند اگر پدرم زنده بود میراثش قسمت نمی شد و زنانش نكاح نمی شدند، ولیكن قسم به خدا پدرم موسی كاظم علیه السلام مرگ را چشید چنان كه علیّ بن أبی طالب علیه السلام چشید. محمّد نوفلی می گوید: من عرض كردم تكلیف من چیست و مرا به چه چیز امر می كنی؟ فرمود: بعد از من بر تو باد پیروی از فرزندم محمّد و اما من از دنیا خواهم رفت و قبری در طوس و دو قبر در بغداد مزار خواهد شد، عرض كردم فدای وجودت یكی از دو قبر بغداد را می دانم، قبر دوّم از كیست؟ فرمود: بزودی بر تو معلوم می شود. پس از آن فرمود قبر من و هارون چنین است. و دو انگشت خود را به هم چسبانید.

( عیون اخبار الرضاعلیه السلام ، 3/2صلی الله علیه واله 4. )

حدیقة الرضویة، این روایت را از شیخ صدوق نقل می كند، اما به اشتباه می نویسد: جعفر بن محمّد بن نوفلی گفت در مدینه، خدمت حضرت رضاعلیه السلام رسیدیم نزدیك پل اربق (قریه ای است نزدیك زامهران) و... همان طور كه ملاحظه ( زندگانی إمام رضاعلیه السلام ، ص 8علیه السلام 4؛ حدیقة الرضویة، ص 4علیه السلام . )

می شود شیخ صدوق این روایت را بدون ذكر شهر خاصی نقل كرده ولی ما از قید «پل اربق» درمی یابیم كه این حادثه در شهر اهواز روی داده نه در مدینه و از پیشگویی حضرت درباره محل دفن خویش و این عبارت كه می فرماید: من از میان شما می روم، درمی یابیم كه توقف حضرت در اهواز و پل اربق مربوط به همان سفری است كه حضرت عازم مرو بودند و این اشاره اخیر حضرت علیه السلام كه معمولاً در هر جا موقعیت ایجاب می كرد، بیان می فرمود حكایت از ماهیّت تحمیلی ولایتعهدی و آگاهی امام علیه السلام بر شهادت خویش و دفن شدن در كنار قبر هارون در طوس دارد.

درباره ادامه مسیر حركت إمام علیّ بن موسی الرضاعلیه السلام به فارس، منابع توضیحی نمی دهند كه حضرت از كدام راه به سمت فارس و از آن جا به خراسان عزیمت كرده است و ما تنها از طریق اتّصال نقاط جغرافیایی روشن كه در منابع معتبر ذكر شده می توانیم جزئیات مسیر حركت حضرت و منازل بین راه را به دست آوریم و یا حدس بزنیم، زیرا مسیر راه خوزستان (سوق الاهواز) به فارس (اصطخر) منحصر به یك راه نیست. خوشبختانه در مورد اخیر ماجرای پل اربق روشن كننده مسیر است و معلوم می شود حضرت از كدامین دروازه اهواز آن روزگار به سوی فارس تشریف فرما شدند. هر چند كه متأسفانه امروزه از بسیاری منزلگاهها و شهرها و دهكده ها هیچ نام و نشانی در نقشه های جغرافیایی باقی نمانده است. بنابراین با توجه به اهمیت پل اربق در مسیر بعدی حركت إمام علیه السلام ، به اختصار اطلاعاتی در این زمینه بیان می كنیم.